طلا نبودن زمان در ایران

 همیشه شنیدم «وقت طلاست» و بارها گفته­ اند از وقتتان به درستی و بهینه استفاده کنید. زمان، منبع کمیابی است که تنها مدت کوتاهی در اختیار انسان است که می‌تواند با برنامه­ ریزی ؛ فرصت موفقیت و اثرگذاری را  برای خود فراهم کند. ارزش زمان بر حسب استفاده از آن برای انسانها متفاوت است ؛ ارزش زمان برای یک دانشمند بسیار بالاست برای یک مخترع، برای کارگر فنی و حرفه ­ای و …  بالاست چرا که از زمان در دسترس که محدود است، خلق ارزشی، کالایی، خدماتی، روشی ، شیوه ای و … می­ شود. اهمیت زمان به این دلیل است که حتی اگر جامعه ای بیشترین منابع مادی را در اختیار داشته باشد، چنانچه، حکومت­داران،  کنشگران و نهادهای اجتماعی ارزش واقع بینانه ­ای برای زمان قائل نباشند، دستیابی به توسعه اقتصادی- اجتماعی امکانپذیر نیست. کشورهای توسعه یافته به شدت به وقت و زمان و مدیریت زمان اهمیت می­ دهند و برای همین مسیر توسعه را در چشم اندازهای ترسیم شده، طی می­ کنند. وقت و زمان ثروت افراد است و نبایستی توسط دیگران بدون اجازه فرد به سرقت برود.  اما در ایران “زمان” اهمیت چندانی ندارد؛ برنامه ­های توسعه در زمان  پیش­ بینی آن اجرا نمی­ شود، جلسات سر وقت برگزار و پایان نمی­ یابد و …..

بی ارزش بودن زمان و وقت در میان ایرانیان، در دوره ­های گذشته، نکته ­ای است که مورد توجه نویسندگان و تاریخ نگاران قرار گرفته است، بسیاری از آنان یا به گونه­ ای مشخص و صریح یا در قالب بیان رخدادهای گوناگون بدان اشاره کرده ­اند. در میان جهانگردان و شرق­ شناسانی که از دوره صفویه بدین سو به ایران سفر کرده ­اند، جیمز بیلی، فریزر ، آرتور دوگوبینو ، آبراهام جکسون و فرد ریچاردز  در زمره کسانی ­اند که به بررسی این «ویژگی ایرانی» بسیار علاقه و توجه نشان داده­ اند. فریزر در این خصوص چنین نگاشته که «ایران سرزمین تأخیر است». جکسون در میان این جهانگردان بیش از همه به مسأله «بی­ ارزش دانستن وقت و زمان» ایرانیان توجه داشته است(افراسیابی و همکاران، ۱۳۹۷)

در هر صورت زمان از موضوعات مهمی است که در دنیای پر رقابت امروز باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد؛ چون رقبا با برنامه و آینده ­نگری، تصمیم سازی می کنند تا پایدار و با ثبات بمانند.

این مقدمه ­ای بود تا تلنگری بر نادیده نگاشتن ارزش زمان فرد در تصمیم ­سازی­های حکومت و دولت بشود، به نظر می رسد در سیاست گذاری این فرض هست که زمان “طلا نیست و تاخیر مطلوب” است. نمونه­ های فراوانی در طول تاریخ نه خیلی دور ۳۰ سال گذشته کشور داریم و نمونه امروز ما ، آزادسازی قیمتها و حدف ارز ۴۲۰۰ تومانی است. صف­­ های طولانی نان و هدر رفتن وقت مردم که خود پیامدهای گوناگونی از منظر اقتصادی دارد . این سوال پیش میاد آیا سیاست گزاران  برآوردی از ارزش زمانی که مردم صرف خرید نان، می­نماید، داشته­ اند و زیان اقتصادی حاصل از هدررفتن  وقت  را محاسبه کرده اند؟  زمان این کالای خصوصی در اختیار افراد است و حق دارند به انتخاب خود زمان محدود خود را به فعالیت های مختلف برای خود، خانواده و جامعه صرف کنند و اینکه بدون اجازه و نظر فرد، زمان را برداشت کنیم و بی تفاوت به این هدرفت وقت باشیم نه عقلایی است نه در مسیر توسعه.

قبل از اجرای سیاست ضرورت داشت تا با نفوذ فناوری، علم، دانش، تخصص و مشارکت فعال تمامی جامعه مدنی (تشکلها ، انجمن ها و .. مردم) با گفتگو، بیان اهمیت کار ، چرایی انتخاب این سیاست ، بیان همه پیامدهای مثبت و منفی صادقانه و شفاف و … )  زمینه اجرایی کردن آن را با حداقل صرف زمان برای مردم فراهم آورند . البته این مهم زمانی اتفاق می­افتد که حکمرانی خوب و مدیریت مشارکتی باشد که حکومت و دولت درکنار جامعه مدنی با هم تصمیم سازی و بعد اجرا نمایند که اگر این اتفاق می­افتد نشان دهند سرمایه بالای اجتماعی میان حکومت، دولت و مردم بود.

اگر با مردم صحبتی داشته باشیم و سیاست جدید دولت و حکومت را نقد کنیم یکی از جنبه­ های نقد وارد برآن همین “هدرفت وقت “مردم است. این موضوع علاوه بر اینکه سرمایه اجتماعی (اعتماد و اطمینان ) مردم را به سیاست گزاران کم می­ کند خود عواقب و پیامدهای احتمالی منفی دیگری را به همراه خواهد داشت. به عنوان نمونه من که حاضر نیستم وقتم را درصف بگذارنم الگوی جدیدی برای تامین نان ، روغن ، شیر و … خودم با چانه زنی با  فروشنده طراحی می­ کنم که هر دو در بازی برد-برد قرار بگیریم. به عنوان نمونه بدون صف نان را با قیمت بالاتر خریداری می­کنم، با تلفن تقاضای نان می­ کنم با قیمت بالاتر و … یعنی ارزش وقت من از تفاوت قیمتی که با نانوا به توافق رسیدم، بیشتر است و سایر الگوهای دیگری که ممکن است پیامدهای منفی برای الگوی مصرفی نان داشته باشد. چرا که بعد از مدتی به این شدت نظارت و کنترل حکومت  نخواهد بود و  به روال عادی برگشته و این همه نانوایی و فروشنده کالاهای اساسی سفره مردم در سراسر کشور را نمی ­توان کنترل کرد و بایستی نظام خودکنترلی در سیستم محصولات کشاورزی و موادغذایی  به وجودبیایید که برای یکی از عوامل مهم در الگوهای رفتاری مردم که زمان است فکری کرد . در ضمن این احتمال هم وجود دارد که مردم به دلیل همین هدر رفتن وقتشان  در صف های طولانی راضی به خرید کالا با قیمت بالاتر باشند که به نوعی بر خلاف اهدافی است که دلتمردان برای سیاست آزادسازی نرخ ارز بیان می کنند.

نوشتن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *