
ما درخت نیستیم : برای تغییر میتوان حرکت کرد
سال جدید ۱۴۰۱ شروع شد و موقعیت شغلی من از موقت به دایم تبدیل شد. در سال ۱۳۹۹ تصمیم گرفتم دوباره محل کاری خودم را تغییر دهم . موقعی که کارشناسی ارشدم را از دانشگاه تربیت مدرس اخذ کردم ، قرار بود در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به کارشوم اما نشد به دلایلی که بیشتر جنبه رانت داشت و جای مرا به دیگری دادند و گفتند برو دکترا بگیر بعد بیا . گرچه با شوق و ذوق زیادی خودم را آماده کرده بودم که بهترینها را در دانشگاه داشته باشم اما نشد. اون زمان یادمه چقدر حال خوبی نداشتم چرا که از موقعی که کارشناسی خواندم و دانشجوی ممتاز شدم و یک کیف سامسونت به ما در جشن فارغ التحصیلی هدیه دادند، همیشه در دل و ذهنم این بود “موقعی از این کیف استفاده میکنی که بروی سر کلاس و به دانشجویان درس بدهی” . حالا یک امید چند ساله به رانتی از بین رفت. دنیای جوانی پر از امیدم تبدیل به دنیای آشفته و طوفانی شد. اون موقع ناراحت شدم اما ناامید نشدم و به جاهای مختلف برای کار معرفی شدم از سازمان برنامه و بودجه گرفته تا گمرک اما هیچکدام از این مشاغل و پستها درون مرا راضی نمیکرد که این شغل من تا ۳۰ سال باشد. همینطور در پی گشتن بودم که یکی از دوستان عزیز مرا به سازمان جهاد کشاورزی خراسان معرفی کردند که اونجا قرار بود در مرکز تحقیقات روستایی مشغول کار شوم و دقیقا همان چیزی بود که دلم به آن راضی میشد. خلاصه مصاحبه و گزینش و .. تا انتهای سال ۱۳۷۶ یکی از محققان مرکز تحقیقات روستایی استان خراسان رضوی شدم . آن زمان آقای مهندس فلسفی رئیس مرکز تحقیقات روستایی وزارت جهاد سازندگی بودند که در هر استان یک شعبه بود، ایشان بسیار انسان خردمند و مشارکت پذیر و حامی محققان بودند . مرا پذیرفتند که عضو این خانواده بزرگ باشم و تلاش کنم برای توسعه پایدار روستایی و کشاورزی . یادم میاد تو مصاحبه استانی به من میگفتند باید بروی سفر به روستا من میگفتم چقدر خوب من به این سفرهای کاری خیلی علاقه دارم … یعنی همه مصائب و مشکلات کاری را میگفتند که انتخاب من درست باشد و … و اینطور شد که مشغول به کار شدم و همان زمان هم در دانشگاه پیام نور مشهد مشغول به تدریس شدم و با همان کیف سامسونت رفتم سرکلاس …. و بعد هم مصاحبه هیات علمی و آزمون زبان و شدم هیات علمی وزارت جهاد کشاورزی. زمان که گذشت گفتم “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد” و من در شغلی وارد شدم که تمام خواستههای مرا در بر میگرفت و مرا راضی میکرد و هر روز راضیتر هم از شغل رسمی و هم فعالیتهای داوطلبانه و خارج از محل کارم که بسیار برای من درس آموز و پرتجربه بود … دکترا را هم خواندم و گرفتم و چون تهران بودم خواستم بیشتر بمانم و تجربه کسب کنم از اساتید و محققان و متخصصینی که هستند و برای من فرصت یادگیری بود که پرثمرتر شوم و … یاد گرفتم و آموختم بیشتر… و سال ۱۳۹۹ در ادامه همان مسیری که برای خودم ترسیم کرده بودم به این نتیجه رسیدم که دیگر زمان عملیاتی و اجرایی کردن همه آنچه هست که آموختهام . از تهران منتقل شدم به مشهد و طبق قانون، یکسال انتقال موقت و بعد دایم و این روند تمام شد و من الان منتقل دایم شد . چون موسسه پژوهشهای برنامهریزی ، اقتصاد کشاورزی و توسعه روستایی شعبهای در هیچ استانی ندارد و من هم عضو هیات علمی هستم به مرکز تحقیقات، آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان خراسان رضوی منتقل شدم و در کنار همکارانی که از قبل در زمان مرکز تحقیقات روستایی میشناختم. این مجموعه زیرنظر سازمان تحقیقات،آموزش و ترویج کشاورزی وزرات جهاد کشاورزی است (سازمان تات) که در هر استان مرکزی دارد و ما هم در بخش اقتصادی اجتماعی و تروجی درراستای توسعه پایدار کشاورزی و روستایی مشغول به کار هستیم. همچنین در سازمان جهاد کشاورزی استان خراسان رضوی در کنار همکاران پر تلاش اجرایی در راستای توسعه پایدار بخش کشاورزی و روستایی برنامههای عملیاتی را داریم که به موقع در موردشان صحبت خواهم کرد. گرچه به نظر من محقق ،استاد و دانشمند متعلق به مکان و زمان نیستند و در عصر ارتباطات میتوان در هر جایی از کره زمین تحقیقات و مطالعات اجرایی مشترک انجام داد به شرطی که فرهنگ مشارکتپذیری و کار گروهی باشد که متاسفانه این بخش در ایران ما بسیار ضعیف است و گویی مثل همه امکانات و امتیازات که در پایتخت جمع شده و توزیع عادلانه امکانات نیست، توزیع عادلانه مشارکت در تصمیمات علمی و تخصصی در بخش دولتی هم فقط برای پایتخت نشینان است. البته بخش غیردولتی به درستی کار خودش را انجام میدهد و فارغ از مکان و زمان به علم و تخصص اهمیت میدهد. این دروه جدید زندگی من است در شهری که متولد شدم و تا کارشناسی خاطرات زیادی دارم. درصددم تجربه کار دولتی خودم را به صورت نوشتههای کوچک منتشر کنم شاید تجربهای باشد که درسهایی برای مدیریت دانش و علم و تحقیق برای بخش دولتی باشد. سعی میکنم به زودی این کار را به سرانجام برسانم. در هر حال خواستم این خبر را بدهم که من مکانم تغییر کرده و هر جایی باشم سعی میکنم باز هم بهترین کارها را در حد توانم با مشارکت بقیه همکارانم به سرانجام برسانم. امیدوارم مفید واقع شوم . بلاخره ما درخت نیستیم امکان جابجایی و حرکت برای زندگی بهتر و بهتر بودن برای خدمت به مردم را داریم.
نوشتن نظر