
صدای تشنگی روستا را بشنویم!
کلمه ” روستا” ذهن و خیال انسان را به سرزمینی سبز با درختان بسیار و انواع حیوانات و جویهایی که آب را پرخروش میکشاند تا به مزرعه برساند، مزرعهای سرسبز که شاخههای درختان در وزش باد رقصانند و گلهای آفتابگردان ایستاده رو به نور خورشید، پرندگان نغمهخوان و زنبورهای کوچکی که شادمانه ازگلی بر روی گل دیگر در پرواز هستند همه باهم هستند تا با دستان مهربان کشاورز و روستایی سفره ما را رنگارنگ و خوشمزه سازند . انتظار شیرینی که در مسیر رفتن از شهر به روستا ذهن تو را به خود مشغول ساخته و تصور شور و شوق و خنده کودکانی که فضای روستا را پرکرده و بانوان روستایی با لباسهای سنتی رنگارنگ زیبا لبخند به لب تو را دعوت به نوشیدن لیوانی آبونانی دستپخت خودنمایند. انتظار شیرینی است که تو را از هیاهوهای خستهکننده و ملالآور شهر آزاد کند و چندساعتی در فضای زیبای روستا بر عمر خود بیفزایی چون شادی و نشاط عمر را پایدارتر میکند .با خیالاتی زیبا در مسیر شهرستان رشتخوار به دهستان شَعبه نزدیک میشوی و بهیکباره گویی از جهانی دیگر که زیبا و سرسبز بود تو را در جهان برهوت پرتاب کردند . به هر طرف نگاه میکنی نشانهای از آبادانی نمیبینی با خود میگویی مگر میشود آبادی ، آبادانی نداشته باشد . نکند مسیر را اشتباهی آمدهباشیم اما به ناگاه تابلوی راهنمای شَعبه تو را از تردید رها میکند همینجاست روستاهایی خشک و بدون علف و گیاه و سرزندگی پس کودکان و بانوان کجا هستند ؟ چرا روستاها شادمانه نیست؟ خانهها که سرپاست چرا درختان سرپا نیستند؟ از دهیار روستا سؤال میکنیم فقط یک جمله ” آب نیست ، خشکسالی توانی برایمان نگذاشته است ” روستاهایی که به خوابگاه تبدیلشده و برخی روستاها دربهای خانهها قفلشده و مهاجرت کردند به اطراف شهرهایی که کار باشد تا بتوانند زندگی را بچرخانند . نشاط روستا خاموش شده است کودکان و بانوان ساعت ۴ صبح سوار بر وانتی که بیش از ۴۰ نفر را سوار میکند راهی مناطقی میروند که کارگر کشاورزی لازم دارند آنهم کارگری فصلی نه دائمی . چه بلایی بر سر “خانواده” رکن اصلی جامعه میآید وقتی مادر و پدری در خانه حضور ندارند تا به خانه برسند غروب شده و دیگر توانی برای بودن با کودکان ندارند، بخوابند تا صبح ساعت۴ بتوانند بیدار شوند تا به سرکار بروند . چه بسیار کودکانی که به دلیل کم درآمدی خانواده مجبور هستند از تحصیل محروم شوند و مشغول کار سخت شوند و یا برایشان همسر گزینند همان کودک همسری و چه خانوادههایی مجبور به طلاق شوند به دلیل کم درآمدی و اعتیاد و فقر و ….چه ناامنی غذایی به خاطر نبود درآمد به وجود آمده و چه حوادثی که در مسیر رفتوآمد کارگری، روستاها را غمزده و عزادار کرده است تصادف و جان باختن عدهای در مسیر کار و …. “آب نیست “، ” خشکسالی ” ،”احداث سد غیراصولی و غیر کارشناسی در منطقه” بنیان خانواده ، روستا ، رفاه روستایی و امنیت غذایی کشور را بحرانزده نموده است ، پیامدهایی که اثر آن از بمب اتم بیشتر است نهتنها نسل فعلی بلکه نسلهای آتی را هم از این سرنوشت شوم بیبهره نمیگذارد .
قصه پر غصهای است وقتی پای درد دل روستائیان مینشینی گاهی صدایشان پر نهیب میشود نه از روی زیادهخواهی بلکه از روی مهر و عشق به زمین و خانه و روستا که واهمه نابودی و ترک آن رادارند. غصهها بیشتر میشود وقتی به خاطر همه علل که مسبب آن خودشان نبودند، تشنگی زمین های زراعی و دام خود را میبینند و برای رفع تشنگی چارهای ندارند ، توانی برایشان نمانده که سرمایهگذاری کنند، درآمدی نیست با گرانی شدید خوراک دام همان دام را هم توانایی نگهداری ندارند آب نیست و خوراک دام گران است و جیب خانواده خالی از سکههایی که دوباره زندگی را از مسیر دیگر آغاز کنند. در این شرایط بیتفاوتی نسبت به زندگی و معیشت این روستائیان و بهخصوص کودکان و بانوان بیعدالتی است، حق آنان از توسعه و منابع کشور چیست؟ کمآبی، خشکسالی ، فرونشست زمین ، تغییر اقلیم پدیدههایی است که زندگی روستایی و امنیت معیشتی و غذایی کشور را به مخاطره انداخته است و ضرورت دارد جدی به این مسائل توجه شود و با شواهد موجود دیگر نمیتوان منکر این مخاطرات شد. صدای کشاورز و روستایی به خاطر نداشتن تریبون و قدرت چانهزنی و لابیگری شنیده نمیشود و این وظیفه و مسئولیت اجتماعی ماست تا با همه توان به حمایت از آنان در راستای درآمدزایی تلاش کنیم تا چرخ زندگیشان بچرخد ، مشاغلی که نیاز کمی به آب داشته یا آب بر نباشند ، سودآور باشند و بتوان در مدت کوتاه با کمترین سرمایه درآمدی ایجاد کرد :یکی مهارت بیاموزد ، یکی حمایت کند مشاغل مناسب را معرفی نماید ، یکی در زنجیره ارزش کمک نماید محصول تولید شد را خریداری کند ، یکی تأمین سرمایه بهصورت قرضالحسنه بنماید(توان اقتصادی دریافت وام را ندارند و شرایط دریافت وام و ضمانت کارمندی) و … و هرکدام ما مسئولیت اجتماعی خودمان را ایفا کنیم تا غصههای بی شمار هموطنان عزیزمان کم شود . اگر همه همت کنیم همه نذورات و خیرات خود را برای نجات “آب و روستا” خرج کنیم میشود آنچه باید بشود فقط یک مشارکت همگانی لازم است تا کمکهای ما در جای درستش هزینه شود در ایجاد شغل و درآمد تا در آینده شاهد کودکی که ناخواسته از تحصیل محروم شود یا همسر شود یا … نباشیم . در این میان دولت و حاکمیت هم بایستی جبران همه سیاستهای نادرست و تصمیمات غلط را که هزینه آن را به کشاورزان و روستائیان تحمیلشده را بنماید با خردورزی و درایت و نهادهای دیگری همچون آستان قدس رضوی که توان اقتصادی بالایی دارند به کمک مردم بشتابند و موانع و محدودیتها را برداشته و از تولید و اشتغالزایی منطقه حمایت و پشتیبانی نماید . فرصت کم است مردم را دریابیم ، “صدای تشنگی “روستا را بشنویم و دستبهدست هم بدهیم حاکمیت ، دولت و مردم تا روستاها سیراب شوند ، سیراب از مهربانی و عدالت و اعطای سهم آنان از توسعه کشور .
منتشر شده :تجارت نیوز- هشتم آبان ماه ۱۴۰۰ 🇮🇷
نوشتن نظر