سوگنامه هجرت

چرا مهاجرت از شرق به غرب ایران تشدید شده است؟

مهاجرت عبارت از جابه‌جایی انسان از یک سرزمین به سرزمین دیگر است؛ به بیان دیگر مهاجرت ترک سرزمین، خویشاوندان و دوستان و اقامت در محلی دیگر است و مهاجر کسی است که از جایی به جای دیگر برود یا از سرزمینی به سرزمین دیگر هجرت کند. مهاجرت در داخل کشور می‌تواند از نقاط روستایی به نقاط شهری یا از نقاط شهری به یک نقطه شهری دیگر باشد. مهاجرت به عنوان یک پدیده جمعیتی، گاهی کند و آرام و گاه با عمومیت و شدت زیاد است. مهاجرت در مقایسه با سایر موضوعات جمعیتی، موضوعی است که همواره ذهن اندیشمندان و سیاستگذاران را به خود معطوف داشته و تلاش برای شناخت دلایل آن همواره مورد سوال و پرسش محققان بوده است.

در کشور ما پدیده مهاجرت داخلی، خصوصاً مهاجرت به کلانشهرها، به مساله‌ای اجتماعی بدل شده است. این مساله که این مهاجرت باعث چه تغییر و تحولی در جامعه مبدأ و مقصد شده و پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی که می‌تواند برای خانواده‌های مهاجر داشته باشد، چیست. در کنار آن همواره این سوال نیز مطرح است که دلایل مهاجرت افراد از روستا به شهر یا از شهری به شهر دیگر چیست؟ در این میان مهاجرت از منطقه‌ای به منطقه دیگر یک پدیده اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و محیط زیستی است که نتیجه مجموعه‌ای پیچیده از عوامل مختلف است. مهاجرت به هر منطقه‌ای ممکن است به دو گونه انجام پذیرد. نوع اول اینکه خانواده با همه اعضای خود به طور کلی محل زندگی را ترک کنند و در مکان دیگری سکونت گزینند؛ نوع دیگر این است که خانواده در منطقه ساکن باشد و یک یا چند نفر از افراد خانواده به صورت فصلی یا دائمی به مکان دیگر مهاجرت کنند. اینکه چرا یک فرد محل سکونت خود را ترک کرده و مهاجرت می‌کند، در مطالعات به دلایل مختلفی مورد اشاره قرار گرفته است. در ایران مرکز آمار، علل مهاجرت را بر اساس نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰ در موارد زیر خلاصه کرده است: انتقال شغلی ۴ /۲ درصد، جست‌وجوی کار بهتر ۶ /۳ درصد، جست‌وجوی کار ۷ /۶ درصد، تحصیل ۱ /۸ درصد، دستیابی به مسکن مناسب‌تر ۳ /۱۲ درصد، تبعیت از خانوار ۸ /۴۶ درصد، انجام یا پایان خدمت وظیفه ۹ /۱۱ درصد، پایان تحصیل ۱ /۸ درصد و سایر پنج درصد. در مطالعات صورت‌گرفته دلایل دیگری همچون ازدواج، بروز مخاطرات محیطی (سیل، خشکسالی، زلزله)، دسترسی به امکانات و تسهیلات بهداشتی و رفاهی، رفع فقر و بیکاری برشمرده شده است. اینکه یک فرد مهاجرت می‌کند و تمایل دارد محل زندگی خود را تغییر دهد حق طبیعی اوست، اما اینکه به دلیل مشکلات و تنگناهایی که در محل سکونت وجود دارد، مهاجرت می‌کند یک ضعف سیاستگذاری و برنامه‌ریزی برای توسعه پایدار است. در همین رابطه تاکنون مطالعات نسبتاً قابل توجهی در مورد علت پدیده مهاجرت در ایران صورت گرفته است. این مطالعات با تکیه بر روش‌های مختلف توصیفی و مدلسازی، دلایل مهاجرت‌های داخلی در ایران را وجود مازاد نیروی کار در بخش کشاورزی، اصلاحات ارضی، تفاوت سطح توسعه‌یافتگی مناطق مختلف کشور، تفاوت در درآمدها، سنت‌های دست و پاگیر و بسته بودن محیط فرهنگی، تفاوت در امکانات عمومی و رفاهی، بیکاری و اعتبارات دولتی تخصیص‌یافته به مناطق بیان کرده‌اند. آنچه در مطالعات بیشتر بر آن تاکید شده توجه به عامل درآمدها و از میان برداشتن تفاوت‌های شدید درآمدی در مناطق مختلف کشور است. اینکه یک فرد از مکانی به مکان دیگر برای زندگی بهتر تغییر مکان می‌دهد حق فردی اوست، اما در این میان این سوال پیش می‌آید که آیا نمی‌توان حق زندگی بهتر را به فرد در مکانی که ساکن است داد؟ آیا در صورت فراهم‌سازی حق زندگی بهتر در محل سکونت باز هم خیل مهاجرت از روستا به شهر یا از شهرهای کوچک به بزرگ را با همین روند موجود خواهیم داشت؟ این حق هر شهروند ایرانی است (چه شهری و روستایی) تا از ثروت، درآمد و منافع توسعه کشور سهمی داشته باشد. بنابراین این الزام وجود دارد که دلایل مهاجرت شناسایی شده و آن مواردی که منجر به مهاجرت ناخواسته افراد شده با برنامه‌ریزی مناسب و مطلوب کنترل و مدیریت شود. اطلاعات و آمار سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ حاکی از آن است که هنوز شدت مهاجرت به شهرها و خصوصاً کلانشهرها وجود دارد. بر اساس گزارش منتشرشده مرکز آمار ایران تحت عنوان «گزیده نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵» نرخ شهرنشینی کشور از رقم ۴ /۷۱ درصد در سال ۱۳۹۰ به رقم ۷۴ درصد در سال ۱۳۹۵ رسیده است یعنی توسعه شهرنشینی اتفاق افتاده است. در این میان اطلاعات منتشرشده نشان می‌دهد نرخ رشد جمعیت روستایی کاهش و طی دوره ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ منفی و به رقم ۷۳ /۰ درصد رسیده و نرخ رشد جمعیت شهری نیز روند کاهشی داشته اما هنوز رشد مثبتی داشته به طوری که در دوره ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ برابر با ۹۷ /۱ درصد بوده است. یعنی طی دوره پنج‌ساله ۹۰ تا ۹۵ به جمعیت شهری اضافه شده و از جمعیت روستایی کاسته شده است (البته لازم به ذکر است که برخی روستاهای بزرگ به شهر تبدیل شده‌اند).

در کنار این نرخ رشد شهرنشینی، آمار سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ نشان می‌دهد توزیع جمعیت کشور بر حسب منطقه متفاوت است و بیشترین جمعیت به ترتیب در استان‌های تهران (با ۶ /۱۶ درصد سهم از جمعیت کل کشور)، خراسان رضوی (۱ /۸ درصد سهم از جمعیت کل کشور)، اصفهان (با ۴ /۶ درصد سهم از جمعیت کل کشور) و فارس (با ۱ /۶ درصد سهم از جمعیت کل کشور) بوده است.

بخشی از این تراکم جمعیت در استان‌های کشور به دلیل جابه‌جایی و تحرک جمعیت و مهاجرت‌ها اتفاق افتاده است، به طوری که بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵ کل مهاجران کشور حدود ۷ /۴ میلیون نفر بوده که حدود ۹ /۳ میلیون نفر یعنی حدود ۴ /۸۴ درصد مهاجرت‌ها با مقصد شهری و ۶ /۱۵ درصد با مقصد روستایی بوده است. در سال ۱۳۹۰ تعداد مهاجران کشور حدود ۵ /۵ میلیون نفر بوده که حدود ۷ /۷۷ درصد مقصد شهری و ۳ /۲۲ درصد مقصد روستایی داشته‌اند. ملاحظه می‌شود که طی دوره پنج‌ساله ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ از میزان مهاجران کشور حدود ۸۲۶ هزار نفر کاسته شده اما در کنار آن عمدتاً مقصد مهاجران به سوی مناطق شهری بوده است و از مقصد مهاجرت روستایی کاسته شده است. در این میان اطلاعات نشان می‌دهد استان تهران در سال ۹۵ حدود ۲ /۲۰ درصد مهاجران کشور را به خود اختصاص داده که این رقم در سال ۱۳۹۰ حدود ۷ /۱۷ درصد بوده است. یعنی تعداد مهاجران به استان تهران طی پنج سال افزایش داشته و حدود ۵ /۲ درصد است و به‌رغم اینکه طی دوره ۱۳۹۰ تا ۹۵ از تعداد مهاجران کشور کاسته شده اما سهم استان تهران از میزان مهاجرت‌ها نه‌تنها کاسته نشده است بلکه به آن اضافه نیز شده است. بعد از تهران استان خراسان رضوی با ۳ /۷ درصد و اصفهان با ۸ /۶ درصد قرار دارد. یعنی شهرهای بزرگ مامن مهاجران مختلف از مناطق کشور بوده است. آنچه مسلم است افزایش جمعیت شهرهای بزرگ به دلیل مهاجرت به آن مدیریت شهری و توسعه پایدار آن را با مشکل مواجه می‌سازد. در صورت افزایش بی‌رویه جمعیت و عدم برنامه‌ریزی و ایجاد زیرساخت‌های مناسب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و محیط زیستی و توزیع متعادل آن در سراسر نقاط کشور شاهد تراکم بی‌رویه جمعیت در چند کلانشهر بزرگ خواهیم بود. بروز این اتفاق حرکت به سمت توسعه اقتصادی پایدار را دشوار می‌سازد. از سوی دیگر مهاجرت روستاییان به شهر تنها تغییر مکان جغرافیایی نیست، بلکه پیامدها و آثار دیگری نیز به همراه دارد. با مهاجرت، روستایی شغل کشاورزی را رها می‌کند و به جای آن به شغل و حرفه‌ای که در شهر وجود دارد مشغول می‌شود (که عموماً خدماتی است). بنابراین مهاجرت روستاییان به شهر همواره با ترک زمین و عدم کشت و تولید محصولات کشاورزی روبه‌رو است. یعنی یک روستایی که قبل از مهاجرت تولیدکننده کالا و محصول کشاورزی بوده پس از مهاجرت به شهر به یک مصرف‌کننده کالای بخش کشاورزی تبدیل می‌شود. به مفهومی دیگر از دست رفتن تولید و اضافه شدن به مصرف‌کننده کالا یکی از پیامدهای مهاجرت است. اگر تولید بخش کشاورزی افزایش نیابد طبیعتاً برای تامین تقاضا باید متوسل به واردات محصولات کشاورزی شد و افزایش واردات برابر با خروج ارز از کشور و تهدید امنیت غذایی است. با مهاجرت جوانان، در آینده زادوولد در مناطق روستایی کاهش می‌یابد و به دنبال آن جمعیت فعال در روستاها کاهش می‌یابد و تولید محصول و اقتصاد روستایی نیز دچار افت می‌شود. حفظ امنیت روستاها که خالی از سکنه شده‌اند، نیازمند تامین بودجه بوده و هزینه‌هایی را بر دولت تحمیل می‌کند. با کاهش تعداد مردان در مناطق روستایی، بخشی از زنان روستایی که در سن ازدواج قرار دارند، امکان تشکیل خانواده برای آنان کاهش می‌یابد. این موضوع برای زنان روستایی که شغل و ثروت و دارایی برای تامین مخارج زندگی خود ندارند، فقر و سرخوردگی و ناامیدی را به همراه خواهد داشت. موارد برشمرده گوشه‌ای از آثار نامطلوب مهاجرت روستا به شهر است که همه این موارد این نکته را گوشزد می‌کند که برای کنترل و مدیریت مهاجرت نیاز به برنامه‌ای مطلوب و منطبق با شرایط هر منطقه است. در این میان آمایش سرزمین و شناسایی امکانات و ظرفیت‌ها و کمبودهای موجود می‌تواند در این راستا کمک موثری کند. بحث آمایش سرزمین از این جنبه حائز اهمیت است که در حال حاضر به دلیل بحران آب مرثیه مهاجرت اجباری و ترک وطن شکل گرفته است. هموطنان عزیز کشورمان برای ادامه زندگی به اجبار مهاجرت کرده و این مهاجرت از شرق به غرب کشور به دلیل بحران آب شکل گرفته است. استان‌های شرقی کشور که شامل خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی هستند در معرض خشکسالی و کم‌آبی بوده که بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ حدود ۱۰ میلیون از جمعیت کشور (حدود ۵ /۱۲ درصد سهم) را در خود جای داده‌اند. اینکه چه بخشی از این جمعیت مجبور به کوچ اجباری هستند نیازمند تحقیق و مطالعه است اما این احتمال وجود دارد که جابه‌جایی جمیعت به دلیل خشکسالی و کمبود آب اتفاق افتد. این مساله برای روستاها پررنگ‌تر ارز مناطق شهری است چراکه آب برای روستایی علاوه بر آشامیدن و بهداشت، ایجادکننده درآمد است. اگر آبی نباشد کشاورزی و دامداری وجود ندارد و این سرعت کوچ اجباری را افزایش خواهد داد. برای مقابله با این پدیده اجباری چه باید کرد؟ به نظر نگارنده مسوولان محترم کشور به جای پرداختن به موضوعاتی که نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه بخشی از هموطنان عزیز را دچار یأس و ناامیدی می‌سازد، باید به دنبال طرح‌های عملیاتی و کاربردی برای خروج از این بحران باشند. نباید دنبال مقصر در میان مردم روستا و کشاورزان برای بحران آب باشند. مسوولان محترم بخش مدیریت آب هم طرف تقاضا و هم عرضه طی سالیان گذشته به برنامه‌ها و عملکرد مدیریت خود نقد سازنده وارد کنند که چقدر به نظرات کارشناسی توجه کردند و برای به وجود نیامدن این شرایط چه عملکردی داشتند. مدیریت ناکارآمد آبی باعث بروز مشکلات موجود است. بنابراین لازم است برای جبران این خطاهای مدیریتی به دنبال راهکارهای کارشناسی و علمی بوده و از نظرات متخصصان برای برون‌رفت از این بحران استفاده کنند. تنها راه چاره برگشت به علم و تعقل و تدبیر است و استفاده از نظرات کارشناسان متخصص و تامین مالی طرح‌هایی که بایستی به سرعت و ضربتی اجرا شود و در کنار آن یک مدیریت مسوول و پاسخگو و دارای روحیه مشارکت و مدبر. از زمان دانشجویی نکته‌ای از استاد شادروان زنده‌یاد دکتر قره‌باغیان همیشه در خاطرم هست که می‌فرمودند: «کاشکی مسوولان به جای رسانه‌ای کردن خودشان و مرتب صحبت کردن در تلویزیون و رسانه، وظیفه و مسوولیت خودشان را انجام می‌دادند، یعنی مدیر توسعه‌یافته بودند، آن وقت توسعه در کشور اتفاق می‌افتاد.» یادمان باشد همین روستاییان و کشاورزان با امید به زندگی بهتر به جناب آقای دکتر روحانی رای داده‌اند. مسوولان محترمی که از ریاست محترم جمهوری حکم دریافت کرده و می‌کنند، نگذارند بذر امید و دلگرمی این بخش از جمعیت کشور ما به ناامیدی تبدیل شود. چهار سال دیگر دوباره انتخابات ریاست جمهوری هست.

سهم استانها از تعداد مهاجران طی سالهای ۱۳۹۰ تا۱۳۹۵ (درصد)

منتشر شده :تجارت فردا- یازدهم شهریور ماه ۱۳۹۶ ??

http://www.tejaratefarda.com/fa/tiny/news-23017

نوشتن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *