دانشآموختگان کشاورزی و بازار کار
مفهوم توسعه انسانی که در ادبیات توسعه جایگاه خاصی دارد، تأکید بر اهداف نهایی توسعه دارد. هدف واقعی توسعه باید متمرکز بر خلق محیطی باشد که انسان بتواند از زندگی طولانی، سالم و خلاق لذت ببرد. توسعه انسانی به مثابه فرایند گسترش حیطه انتخاب افراد و بهبود رفاه آنها است. مهمترین ابعاد توسعه انسانی زندگی طولانی و سالم، دانش و آگاهی و استانداردهای زندگی آبرومندانه هستند که البته به این ابعاد میتوان “آزادیهای سیاسی و اجتماعی” را نیز افزود.
مفهوم توسعه انسانی به دو رویکرد توجه دارد:
نخست، شکلدهی تواناییهای انسانی مانند بهبود سلامتی و دانش
و دوم، لذت بردن از این تواناییها در محیط کار و زندگی و تفریح
آموزش یکی از مؤلفههای اصلی شاخص توسعه انسانی است. نتیجه آموزش، ارتقاء سطح بینش و آگاهی، معرفت و شناخت، تخصص و افزایش بهرهوری نیروی انسانی است. وقتی فردی تحت آموزش قرار میگیرد، هدف اصلی نتایجی است که فرد باید به آنها دست یابد. در حقیقت آموزش باعث کسب مهارت میشود و در کنار آن یادگیری به شخص کمک میکند که مهارتهای کسب شده را در عمل پیاده سازد؛ بنابراین اگر قرار باشد کسب دانش و مهارت در عمل اتفاق بیفتد، لازم است در کنار آن یادگیری باشد، یعنی فرصت هایی فراهم شود تا فرد راههای جدید با استفاده از خلاقیت و بینش شخصی برای انجام کارها با مهارت کسب شده را پیدا کند. اگر قرار است آموزش منتهی به کاربرد در عمل شود، لازم است همراه با آموزش علوم بر اساس آخرین دستاوردهای جدید جهانی، فرصت یادگیری هم فراهم شود. به عبارتی ترکیب آموزش و یادگیری، سبب ارتقای توسعه انسانی میشود.
در این وادی، آموزش دانشگاهی یکی از گزینههای کسب دانش و مهارت و خلق فرصتهایی برای کار و کارآفرینی است. با این وجود همواره این پرسش در کشور ما مطرح بوده که چرا دانشآموختگان دانشگاهی بیکارند!؟ مشکل کجاست!؟ آیا آموزشهای دانشگاهی متناسب با نیاز بازار کار و ظرفیت بالفعل و بالقوه اقتصادی کشور برای توسعه فرصتهای شغلی نیست، یا بازارکار دچار مشکل است و قادر به جذب نیروی متخصص نیست!؟
بهنظر نگارنده هر دو بخش دارای مشکل است. در این نوشتار توجه را به حقوق دانشآموختگان بخش کشاورزی معطوف میکنیم و پیش از هر چیز مروری میکنیم بر رشته کشاورزی و زیرشاخههای آن شامل: مهندسی منابع طبیعی (آبخیزداری، مرتعداری، جنگلداری، صنایع چوب، فرآوردههای چندسازه چوب، حفاظت و اصلاح چوب، بیولوژی و حفاظت چوب، صنایع خمیر و کاغذ، شیلات، مدیریت مناطق بیابانی و بیابانزدایی) مهندسی کشاورزی (آبیاری و زهکشی، سازههای آبی، مهندسی منابع آب، ترویج و آموزش کشاورزی، اصلاح نباتات، زراعت، علوم و تکنولوژی بذر، اگرواکولوژی، علوم باغبانی، اقتصاد کشاورزی، علوم خاک، علوم دامی، تولید و پرورش طیور، صنایع غذایی، حشرهشناسی، بیماریشناسی، مکانیک ماشینهای کشاورزی، بیوتکنولوژی در کشاورزی، توسعه روستایی، شناسایی و مبارزه با علفهای هرز و مکانیزاسیون کشاورزی) مهندسی تولیدات گیاهی (اصلاح گیاهان باغبانی و تولید محصولات باغی) و دیگر رشتههای کشاورزی (هواشناسی کشاورزی و مدیریت کشاورزی). البته رشتههای دیگری هم هستند که به ضرورت و مقتضیات نیاز جامعه وطی زمان به این فهرست اضافه میشود.
در حقیقت افرادی که یکی از رشتههای کشاورزی را برای ادامه تحصیل انتخاب میکنند، میتوان در دو گروه تقسیمبندی کرد:
گروه نخست، افرادی هستند که فقط جهت افزایش آگاهی و دانش، نه به قصد کار و فعالیت این رشته را انتخاب میکنند که عملاً وارد بازار کار نمیشوند. اما گروه دوم با هدف اینکه بعد از اتمام تحصیل در بازار کار استخدام شوند، یا خودکار و شغلی را شروع کنند یا در کار فعلی از آن بهره گیرند، انتخاب رشته میکنند. بنابراین گروه دوم وارد بازار کار میشوند. حال اگر نگاهی به دروس دانشگاهی رشته کشاورزی و سایر رشتههای دانشگاهی بیاندازیم، آموزش همراه با یادگیری نیست و مجموعهای از تئوری و مفاهیم نه آن هم بهروز و بر اساس یافتههای جدید به دانشجو تدریس میشود که کاربرد آن را در عمل تجربه نمیکند. کار در مزرعه و واحدهای تولیدی و عرصه کار، بازدیدهای علمی، تدریس برخی دروس در مزرعه و از این قبیل فعالیتها در دانشگاه کمتر دیده میشود و ارتباط رشته تحصیلی با عرصه کار محدود است. بگذریم که ارتباطات با خارج کشور و انتقال تجربیات و یافتههای عملی سایر کشورها برای دانشجویان بسیار اندک و عموماً وجود ندارد. بخش آموزش دانشگاهی فقط انتقال تئوری و یکسری مفاهیم است و ارتباط با بخش کشاورزی آن در عمل محدود است. از طرف دیگر بخش کشاورزی ایران دارای ویژگیهای گوناگونی است که جذب دانشآموختگان دانشگاهی را با مشکل روبهرو میسازد. کوچک بودن بهرهبرداریهای کشاورزی یکی از این مشکلات است. بر اساس آخرین سرشماری کشاورزی سال ۱۳۸۲ خورشیدی حدود ۷۲,۵ درصد بهرهبرداران کشاورزی زیر پنج هکتار زمین دارند، ۳۴.۶ درصد بهرهبرداران دارای زمین کمتر از یک هکتار هستند، ۴۹.۶ درصد کمتر از دو هکتار و ۵۹.۹ درصد نیز کمتر از سه هکتار دارند. کوچک بودن اراضی کشاورزی و واحدهای بهرهبرداری از نظر اقتصادی امکان جذب نیروی متخصص کشاورزی برای مشاوره و کار تخصصی را نمیدهد. بنابراین تنها در واحدهای بزرگ اقتصادی امکان جذب نیروی دانشآموخته دانشگاهی است. حال این پرسش مطرح میشود که آیا تاکنون یک بررسی علمی جامع شده که میزان جذب نیروی تحصیلکرده دانشگاهی بر حسب فعالیتهای مختلف بخش کشاورزی را برآورد کند؟ چقدر نیاز به دانشآموخته بخش کشاورزی بر اساس واقعیتهای بخش کشاورزی است؟ چه آموزشها و تخصصهایی بخش کشاورزی لازم دارد و به چه اندازه؟ طبیعتاً این مطالعه تاکنون صورت نگرفته و قابلیتسنجی از نظر تخصص و رشته و تعداد مورد نیاز صورت نگرفته که به بخش دانشگاهی و متقاضیان آموزش ارائه شود تا مطابق با نیاز بخش کشاورزی و واقعیتهای موجود و پیشبینی آینده، آموزش در سطح دانشگاه برنامهریزی و هدایت شود.
بهنظر نگارنده مشکل از همین جا شروع میشود که ارتباط بین وزارت جهاد کشاورزی و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برای تعریف رشتهها و گرایشهای مورد نیاز، محتوای رشتههای و ارتباط میان تئوری و عمل هنوز در ایران برقرار نشده است. بهرغم توجه به این موضوع در برنامههای توسعه کشور، هنوز خلاء این موضوع مشاهده میشود و تا هنگامی که ارتباط و تعامل سازنده بین این دو وزارتخانه صورت نگیرد، همیشه معضل بیکاری دانشآموختگان کشاورزی برقرار خواهد بود. با همین شرایط، اطلاعات آماری دانشآموختگان کشاورزی و دامپزشکی را بررسی میکنیم. بر اساس سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ تعداد شاغلین با تحصیلات کشاورزی و دامپزشکی ۱۳۲ هزار نفر بود که در سال ۱۳۹۰ به رقم ۱۵۳ نفر رسید و این در حالی است که طی این پنج سال، حدود ۲۱ هزار و ۶۶ نفر از دانشآموختگان کشاورزی و دامپزشکی مشغول به کار شدهاند، یعنی بهطور میانگین هر سال چهارهزار و ۲۱۳ نفر فرصت شغلی ایجاد شده (دولتی یا خصوصی) و افراد به کار مشغول شدهاند. یعنی اقتصاد کشور تنها بهطور میانگین هر سال توانسته چهار هزار و ۲۱۳ نفر از دانشآموختگان این رشته را مشغول به کار کند که ممکن است برخی از افراد به کار مشغول شده در شغل متناسب با رشته تحصیلی خود هم نباشد. نکته مهمتر دیگر اینکه از مجموع دانشآموختگان رشته کشاورزی و دامپزشکی در سال ۱۳۹۰ در حدود ۵۱ درصد فعال (بیکار و شاغل) و ۴۹ درصد غیرفعال هستند. یعنی برای ۴۹ درصد دانشآموختگان سرمایهگذاری آموزش صورت گرفته، اما وارد بازار کار نشدهاند (نه در جستجوی کار و نه شاغل). این رقم جای سوال دارد که این ۴۹ درصد فقط آموزش دانشگاهی را برای آموزش دیدهاند و قصد فعالیت و دستیابی به کار و شغل را نداشتهاند؟ یا نه از جستجوی شغل در بازار کار مأیوس شده و دیگر دنبال کار نیستند. این سرمایهگذاری انجامشده برای این افراد (شخصی و دولتی) قابل ملاحظه است و در جهت بهینهسازی سرمایهگذاری در بخش آموزش باید به آن توجه شود و دلایل غیرفعال بودن مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. بر اساس اطلاعات سرشماری نفوس و مسکن، از مجموع دانشآموختگان کشاورزی و دامپزشکی بهطور میانگین طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ سالانه تعداد دوهزار و ۷۶۰ نفر بیکار و ۱۲ هزار و ۲۱۱ نفر غیرفعال هستند. نرخ اشتغال در میان دانشآموختگان این رشته در سال ۱۳۹۰ در حدود ۸۰ درصد است. این بازار کار برای دانشآموختگان رشته کشاورزی و دامپزشکی دارای مشکلات و معضلاتی است که نیاز به تحقیق و مطالعه دارد که مشکل به چه برمیگردد. چرا افراد غیرفعال میشوند و چرا نمی توانند در جایی استخدام و یا برای خود شغلی ایجاد کنند. حال برگردیم به تعداد دانشجویان کشور در سال تحصیلی ۹۳ – ۹۲؛ از مجموع دانشجویان حدود ۴۴,۷ درصد در رشته علوم انسانی، ۳۲.۸ درصد در رشته فنی و مهندسی، پنج درصد در رشته کشاورزی و دامپزشکی، ۶.۳ درصد رشته هنر، ۵.۲ درصد پزشکی و شش درصد علوم پایه هستند که علوم انسانی بیشترین جذب دانشجویان را داشت و تنها پنج درصد دانشجویان یعنی در حدودد ۲۳۷ هزار نفر در رشته کارورزی و دامپزشکی مشغول به تحصیل هستند. با این وجود اطلاعات سرشماری نفوس و مسکن نشان میدهد که در سال ۱۳۹۰ نرخ اشتغال دانشآموختگان رشته علوم انسانی ۹۳ درصد است و طی دوره ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ بهطور میانگین سالانه در حدود ۱۰ هزار و ۸۰۸ نفر فرصت شغلی برای آنها ایجاد شده است، یعنی بهرغم اینکه دانشآموختگان این رشته سهم بالایی را دارند، اما از طرف دیگر، ساختار اقتصادی ایران فرصت شغلی بیشتری برای آنان آماده کرده است. به عبارتی خود رشته تحصیلی به تنهایی نمیتواند ملاک ورود به بازار کار باشد و بایستی انتخاب رشته برای افرادی که تمایل به کار دارند، هماهنگ با نیاز بازار کار باشد. همچنین اطلاعات مرکز آمار نشان میدهد که در سال تحصیلی ۹۱ – ۱۳۹۰ حدود ۲۲ هزار و ۷۷۲ هزار نفر در رشته کشاورزی و دامپزشکی دانشآموخته شدهاند که حدود ۲۷ درصد کاردانی، ۵۵ درصد کارشناسی، ۱۴ درصد کارشناسی ارشد، دو درصد دکترای حرفهای و ۱.۵ درصد دکترای تخصصی بودهاند. این ارقام نشان میدهد که بیشترین دانشآموختگان در سطح کاردانی و کارشناسی با ۸۳ درصد سهم است. از سوی دیگر اطلاعات سرشماری نشان داد که در کشور بهطور میانگین با حفظ شرایط موجود انتظار چهارهزار و ۲۱۳ نفر فرصت شغلی ایجادشده برای دانشآموختگان کشاورزی و دامپزشکی است، یعنی هر سال حدود ۱۸ هزار نفر از دانشآموختگان این رشته بدون فرصت شغلی میمانند، یعنی اتلاف سرمایهگذاری برای آموزش و توسعه انسانی.
با این شرایط چه انتظاری باید داشت؟ آیا نباید اقدامات علمی و عملی برای رفع مشکلات موجود کرد؟ آیا نباید سرمایهگذاری در آموزش را به رشتههای مورد نیاز کشور و تخصصهای آن اختصاص داد؟ آیا نباید مشخص کرد که هر فعالیت بخش کشاورزی، به چند نفر متخصص با چه گرایش و چه محتوای درسی نیازمند است؟ وقتی اقتصاد ایران ظرفیت جذب تمامی دانشآموختگان در جستجوی شغل را ندارد، چرا این رشته با این ظرفیت جذب دانشجو در نظر گرفته میشود؟ چه کسی مسئول وقت و هزینه ای است که افراد در این رشته برای تحصیل، آن هم به امید اشتغال میپردازند؟ در این زمان لازم است واقعبینانه و علمی با این مشکل برخورد شود ودیگر نباید برای پوشش ناکارآمدی و ضعف مدیریت، آموزش را ابزار قرار داد. در گذشته برای به تعویق انداختن ورود عرضه نیروی کار به بازار، به آموزش توسل شد. یعنی به جای اصلاح ناکارآمدی در توسعه فرصتهای شغلی و مدیریت نادرست در برنامهریزی توسعه فرصتهای شغلی، افراد چندین سال مشغول تحصیل میشدند تا شاید در آینده بهبودی حاصل شود که نهتنها بهبودی حاصل نشد، بلکه توقعات نیروی کار افزایش، سرخوردگی و افسردگی افراد بهدلیل ناتوانی یافتن شغل افزایش و از طرف دیگر ارزش و احترام آموزش هم لطمه وارد شد، به طوری که در حال حاضر نه دانشگاه، دانشگاه است؛ نه دانشجو، دانشجو و نه استاد، استاد! الان زمانی است که باید اندیشه جدیدی درباره آموزش دانشگاهی و بازار کار اندیشید و تدبیری علمی و مناسب به کار گرفت که لازمه آن ملزم کردن وزارت جهاد کشاورزی و وزارت علوم برای تدوین برنامه آموزش رشته کشاورزی و دامپزشکی بهمنظور آموزش نیروی انسانی مورد نیاز بخش کشاورزی با تخصصهای مورد نیاز است. البته ناگفته نماند که این الزام را ریاست جمهوری باید ابلاغ کند تا از این پس از اتلاف منابع با ارزش مادی و انسانی در کشورمان جلوگیری شود./
نوشتن نظر