
لزوم توفان فکری
پرفسور علی یخکشی در یادداشتی آورده، در سال ١٣۴٧ در ایران تصمیم گرفتم پروژهای تحقیقاتی با عنوان بررسی مسائل اجتماعی و اقتصادی مردم جنگلنشین و اثرات آن بر جنگل را اجرا کنم. حاصل این کار چندساله در سال ١٣۵١ در سلسله انتشارات دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران به چاپ رسید. در آن پروژه با نگاهی دیگر به امر حفاظت از منابع طبیعی و محیطزیست نگریستم و حاصل نوشته بیش از صد صفحه کار تحقیقاتی را میتوانم در جملات زیر خلاصه کنم که در پایان آن کار تحقیقاتی آورده شده بود: «با داشتن بهترین تشکیلات در سازمانهای جنگل و حفاظت محیطزیست، بهترین قوانین، بیشترین اعتبارات و مجربترین کارشناسان نمیتوانیم منابع طبیعی تجدیدپذیر و محیطزیست کشور را به نحو احسن اداره کنیم و برمبنای اصل توسعه پایدار، از آن حفاظت و بهرهبردای کنیم و سطح آن را توسعه دهیم، جز تا زمانی که فرهنگ زیستمحیطی را در کل جامعه به حد کافی اشاعه دهیم و با فقر مادی و فرهنگی مردم و بهخصوص روستاییان مبارزه کنیم». پس از گذشت ۴٠سال از چاپ آن، متأسفم که امروز هم باید همان جملات را تکرار کنیم. امروز میتوان به جملات فوق، مطلب زیر را اضافه کرد: «استفادهنکردن از متخصصان باتجربه و مدیران قَدَر و نیز مشارکتندادن مردم در امر حفاظت از منابع طبیعی و محیطزیست، از دیگر مشکلاتی است که باعث میشود منابع طبیعی تجدیدپذیر و محیطزیست، روزبهروز در شرایط بدتری قرار بگیرد. نوشتههای استادان بزرگ و اهل فن دراینباره بسیار است که از سالیان دور هشدار و راهکار، هم برای مقابله با بحران آب و هم بحران زیستمحیطی داده شده است، اما چرا به سرانجام نرسیده است؟ مشکل کجاست که از سال ١٣۵١ با این تحقیقات کامل، هنوز نهتنها همان مشکلات هست، بلکه بر دامنه و وسعت و عمق آن افزوده شده است. چرا یک توفان فکری در کشور ایجاد نمیشود که مسئله جدی است و ساختاری برای همکاری و همفکری مردم، متخصصان، نهادهای مدنی، دولت، کشورهای جهانی و سازمانهای بینالمللی برای کاهش مشکلات و جلوگیری از بحرانیترشدن موضوع ارائه نمیشود؟ آیا مسئله حیات و زندگی مردم و موجودیت کشور ایران کمتر از مسائل سیاسی است که تمامی فضای فکری و هیجانی و بودجه و امکانات و کمکهای بینالمللی را به خود اختصاص داده است؟ معتقدم از مرحله بحران گذشتهایم و در مرحله اضطرار هستیم و نهتنها نسلهای فعلی، بلکه نسلهای آینده با مشکلاتی روبهرو شدهاند که در کنار همه مشکلات دیگر، راهحل فوری و آنی برای آن ممکن نیست.
در کنار هشدارهای متخصصان داخلی، سازمانهای بینالمللی همواره هشدار، راهکار و کمک ارائه کردهاند. دپارتمان جنگلداری فائو به کشورها کمک میکند تا جنگلهایشان را بهصورت پایدار مدیریت کنند. رویکرد این سازمان عبارت است از متوازنکردن اهداف زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی بهگونهای که نسلهای حاضر بتوانند از منافع منابع جنگلی بهرهمند شوند ضمن اینکه از این منابع در جهت برآوردهکردن نیازهای نسل آتی حفاظت میکنند.
فائو معتقد است بخش قابلتوجهی از مردم جهان وابسته به محصولات جنگلی هستند اما اغلب این منافع اجتماعی و اقتصادی در سیاستهای جنگلداری گنجانده نمیشوند و نقش جنگلها در امنیت غذایی با اینکه میتواند به کاهش فقر و توسعه کشاورزی و رسیدن به اقتصادهای سبزتر کمک قابلتوجهی کند، مورد غفلت قرار میگیرد. اطلاعات ارایهشده نشان میدهد حداقل یک میلیارد و ٣٠٠ میلیون نفر برابر با ١٨ درصد جمعیت جهان در خانههای چوبی بهویژه در کشورهای کمترتوسعهیافته زندگی میکنند؛ جایی که محصولات جنگلی باصرفهتر از مصالح ساختمانی است. حدود یک میلیارد و ۶٠٠ میلیون نفر برای گذراندن معیشت خود و سه میلیارد نفر برای آشپزی و گرمکردن خانههایشان به جنگلها وابسته هستند. در سال ٢٠١٣ در حدود ٢۵۴ میلیارد دلار ارزش واردات محصولات جنگلی و ٢۴۵ میلیارد دلار ارزش صادرات جهانی این محصولات گزارش شده است. همچنین جنگلها منبع سهچهارم آب آشامیدنی دنیا هستند و تأثیر توفانها و سیلها را مهار و دیاکسیدکربن را از محیط جذب میکنند. حال با توجه به اهمیت جنگل و مرتع، در کشور ما چه شده است؟ بانـک جهـانی، ارزش خــالص کنـونی هزینـههای خسـارات ناشــی از جنگــلزدایــی در ایــران و تخریــب جنگــلهای خــزری در ایــران، کــه برابــر بــا ازدســتدادن منــافع خــدمات و کارکردهــای جنگلــی اســت را بــهترتیــب حــدود ٧۶٠ میلیــون دلار و ١۴٧ میلیون دلار در سال ٢٠٠٢ بـرآورد کرده اسـت (بانک جهانی، ٢٠٠۵). حدود یک میلیون و ١٣٠ هزار هکتار از جنگلهای بلوط در غرب کشور بر اثر خشکیدگی از بین رفته است، همچنین ضررهای اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی بیشمار دیگری را میتوان برشمرد.
نوشتن نظر